من وسرنوشت.....
دلتنگی های من....
کسی به فکرگل ها نیست.. کسی به فکر ماهی ها نیست.. کسی نمی خواهد باور کند که باغچه دارد می میرد.. که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است که ذهن باغچه دارد آرام آرام از خاطرات سبز تهی می شود وحس باغچه انگار، چیزی مجردست که در انزوای باغچه پوسیده است حیاط خانه ی ما تنهاست.... حیاط خانه ی ما در انتظار بارش یک ابر ناشناس خمیازه می کشد... حیاط خانه ی ما تنها ست ........ (فروغ فرخ زاد)
نظرات شما عزیزان:
امــا تا دلــت بخواهـد همــدرد دارد داغِ تــمامِ نـوشــته هــايم
Power By:
LoxBlog.Com |